بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۸: از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح آفتاب آیینه کارد در ره جولان صبح باطن پیران فروغ آباد چندین آگهی ست فیض دارد گوهری ازگنج بی پایان صبح نور صاحب رونق ازگردکساد ظلمت است کفر شب از کهنگیها تازه کرد ایمان صبح گاه خاموشی نفس آیینهٔ دل می شود سود خورشید است هرجا گل کند نقصان صبح دستگاه نازم از سعی جنون آماده است دارم از چاک گریبان نسخهٔ توفان صبح فتح بابی آخر از چاک دلم گل کردنی ست سایهٔ چشم سفیدی هست بر کنعان صبح بیخودی سرمایهٔ ناموسگاه وحشتم می توان داد از شکست رنگ من تاوان صبح محو انجامم دماغ سیر آغازم کجاست بر فروغ شمع کم دوزد نظر حیران صبح آنچه آغازش فنا باشد ز انجامش مپرس می توان طومار امکان خواند از عنوان صبح چند باید بود در عبرت سرای روزگار تهمت آلود نفس چون پیکر بیجان صبح نسخهٔ شمعم که از برجستگیهای خیال مقطعم برتر گذشت از مطلع دیوان صبح مرگ اهل سوز باشد حرف سرد ناصحان شمع را تیغ است بید ل جنبش دامان صبح بیدل دهلوی