بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۵: ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ تا فرصتی نمانده شود آشکار و هیچ خمیازه ساغریم در این انجمن چو صبح عمری ست می کشیم و بال و خمار و هیچ آیینه دار فرصت نظاره ای که نیست بوده ست چون شرر به عدم یک دچار و هیچ عالم تأملی ست ز رمز دهان یار پنهان وگفتگوی عدم آشکار و هیچ هنگامهٔ نشاط مکرر که دیده است بلبل تو ناله کن به امید بهار و هیچ دیگر صدای تیشهٔ فرهاد برنخاست این کوهسار داشت همان یک شرار و هیچ ای صفر اعتبار خیال جهان پوچ شرمی ز خود شماری چندین هزار و هیچ چندین غرور پیشکش امتحان تست گر مردی احتراز نما اختیار و هیچ گفتم چو شمع سوختنم را علاج چیست دل گفت داغ یاس غنیمت شمار و هیچ باید کشید یک دو دم از شاهد هوس چون احتلام خجلت بوس وکنار و هیچ بیدل نیاز و ناز جهان غنا و فقر دارد همین قدر که تو داری به کار و هیچ بیدل دهلوی