بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۲: از بسکه خوردهام به خم زلف یار پیچ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس که خورده ام به خم زلف یار پیچ طومار ناله ام همه جا رفته مارپیچ زال فلک طلسم امل خیز هستی ام بسته است چون کلاوه به چندین هزار پیچ ای غافل از خجالت صیادی هوس رو عنکبوت وار هوا را به تار پیچ پیش ازتو ذوق جانکنیی داشت کوهکن چندی تو هم چو ناله درین کوهسار پیچ امید در قلمرو بیحاصلی رساست از هر چه هست بگسل و در انتظار پیچ رنج جهان به همت مردانه راحت است گر بار می کشی کمرت استوار پیچ بر یک جهان امل دم پیری چه می تنی دستار صبح به که بود اختصار پیچ افسرده گیر شعلهٔ موهومی نفس دود دلی که نیست به شمع مزار پیچ موجی که صرف کار گهر گشت گوهر است سرتا به پای خود به سراپای یار پیچ صد خواب ناز تشنهٔ ضبط حواس توست بر خویش غنچه گرد و لحاف بهار پیچ بیدل مباش منفعل جهد نارسا این یک نفس عنان ز ره اختیار پیچ بیدل دهلوی