بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۷۸: همهکس کشیده محمل به جناب کبریایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه کس کشیده محمل به جناب کبریایت من و خجلت سجودی که نریخت گل به پایت نه به خاک دربسودم نه به سنگش آزمودم به کجا برم سری راکه نکرده ام فدایت نشود خمار شبنم می جام انفعالم چو سحر چه مغز چیند سر خالی از هوایت طرب بهار امکان به چه حسرتم فریبد به بر خیال دارم گل رنگی از قبایت هوس دماغ شاهی چه خیال دارد اینجا به فلک فرو نیاید سرکاسهٔ گدایت به بهار نکته سازم ز بهشت بی نیازم چمن آفرین نازم به تصور لقایت نتوان کشید دامن ز غبار مستمندان بخرام و نازها کن سر ما و نقش پایت نفس از تو صبح خرمن نگه از تو گل به دامن تویی آنکه در بر من تهی از من است جایت ز وصال بی حضورم به پیام ناصبورم چقدر ز خویش دورم که به من رسد صدایت نفس هوس خیالان به هزار نغمه صرف است سر دردسر ندارم من بیدل و دعایت بیدل دهلوی