بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۶: به حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت زدم به دامن خود دست و یافتم چنگت دماغ زمزمهٔ بی نیازی ات نازم که تا دمید برآهنگ ما زد آهنگت نقاب بر نزدن هم قیامت آرایی ست فتاده در همه آفاق آتش سنگت به غیر چاک گریبان گلی نرست اینجا درین چمن چه جنون کرد شوخی رنگت چه ممکن است جهان را ز فتنه آسودن فتاده بر صف برگشتهٔ مژه جنگت حیا نبود کفیل برون خرامی ناز دل گرفتهٔ ما کرد اینقدر ننگت براین ترانه که ما رنگ نوبهار توایم رسیده ایم به گلهای تهمت ننگت جهان وهم چه مقدار منفعل تک وپوست که جستجوکند آنگه به عالم بنگت علاج دوری غفلت به جهد ناید راست نشسته ایم به منزل هزار فرسنگت نه دیده قابل دیدن نه لب حریف بیان نگ ه ما متحیر زبان ما دنگت کراست زهرهٔ جهدی که دامنت گیرد چودست ما همه شلت چوپای ما لنگت زبان آینه ، پرداز می دهم بیدل بهارکرد مرا پرفشانی رنگت بیدل دهلوی