بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۶: ازین بساطکسی داغ آرمیدن رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازین بساط کسی داغ آرمیدن رفت که با وجود نفس غافل ازتپیدن رفت درین چمن سرتسلیم آفتیم همه گلی که برق خزانش نزد به چید ن رفت ز بس گد از تمنا به دل گره کردیم نفس چو اشک به دریوزهٔ چکیدن رفت کباب غیرت آن رهروم که همچوثمر به پا شکستگی رنگ تا رسیدن رفت زبسکه قطع تعلق زخویش دشواراست چوگاز مدت عمرم به لب گزیدن رفت نی ام چو اشک به راه تو داغ نومیدی سر سجود سلامت اگر دویدن رفت مجو ز مردم بی معرفت دم تسلیم ز سرو از ره بیحاصلی خمیدن رفت سراغ جلوه ز مابیخودن مگیر و مپرس بهار حیرت آیینه در ندیدن رفت فسانه ای ز رم فرصت نفس خو اندیم به لب نکرده گذر آن سوی شنیدن رفت خیال هستی موهوم ریشه پیداکرد به فکر خواب متن فصل آرمیدن رفت به جهد مسند عزت نمی شود حاصل نمی توان به فلک بیدل از دویدن رفت بیدل دهلوی