بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۲۸: زندگانیست که جز مرگ سرانجام نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زندگانی ست که جز مرگ سرانجام نداشت گر نمی بود نفس ، صبح کسی شام نداشت دل پرکار هوس متهم غیرم کرد ساده تا بود نگین ، غیر نگین نام نداشت قدردان همه چیز آینهٔ منتظری ست دردم از حاصل وصلیست که پیغام نداشت مایهٔ عاریت و صرف طرب جای حیاست گل سر و برگ شکفتن به زر وام نداشت سیر کیفیت عبرتگه امکان کردیم نقش پا داشت هوایی که سر بام نداشت کاش بی جرات آهنگ طلب می بودیم تکمهٔ جیب ادب جامهٔ احرام نداشت پختگی چین تعین به رخ خلق افکند رنگ هموار به غیر از ثمر خام نداشت هیچکس چشم به جمعیت دل باز نکرد این گلستان گل کیفیت بادام نداشت سر زانوی ادب میکده ی راز که بود عیش این حلقهٔ تسلیم خط جام نداشت دل وفا خواست جوابش به تغافل دادی داد تحسین طلبان این همه دشنام نداشت بیدل از وهم فسردی ، چه تعلق ، چه وفاق طایر رنگ ، کمین قفس و دام نداشت بیدل دهلوی