بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۱۹: اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت حسن فروغ مهر نقاب هلال داشت شیرازهٔ غبار هوس گشت خجلتم خاکم تسلی از عرق انفعال داشت دل رفت از برم به فسون هوای وصل این غنچه درگشودن آغوش بال داشت از خودرمیده نیست عروج دماغ من جامم نظر زگردش چشم غزال داشت تخم ادب به ریشهٔ شوخی نمی زند موج گهر زبانی اگر داشت لال داشت حسنت به داد حیرت آبینه می رسد آخر لب خموشی ما هم سؤال داشت دل را غم وداع تو در خون نشانده بود حال خوشی نداشت که گویم چه حال داشت درکیش عشق ساز رهایی ندامت است افسوس طایری که به دام تو بال داشت پرگویی من آفت آگاهی دل است آیینه بود تا نفسم اعتدال داشت مردیم و از غبار دو عالم به در زدیم ای عافیت ببال که هستی وبال داشت غارتگر بهار نشاطم شکفتگی ست تا غنچه بود دل چمنی در خیال داشت بیدل هزار جلوه در آیینه ات گذشت آن شخص کوکه این همه عرض مثال داشت بیدل دهلوی