بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۴: صافطبعان را غمی از خار خارکینه نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صاف طبعان را غمی از خار خارکینه نیست زحمت مژگان به چشم گوهر و آیینه نیست در زراعتگاه امکان بسکه بیم آفت است خلق را چون دانهٔ گندم دلی در سینه نیست فیل صاحب منصب است و گاو و خر روزینه دار فخر انسانی ز روی منصب و روزینه نیست قسمت منعم ز دنیا بند وسواس است و بس قفل را جز عقدهٔه دل حاصل ازگنجینه نیست ابر دارد در نمد آیینهٔ گلزار را پنبهٔ داغم به غیر از خرقه ی پشمینه نیست مشکل است آیینه از زنگ صفا پرداختن گر همه سنگ است دل فارغ ز مهر وکینه نیست جز خیالت دلنشین ما نگردد نقش غیر عکس چون حیرت مقیم خانهٔ آیینه نیست در محبت رهنورد جاده ی دردیم و بس چون سحرجولان ما بیرون چاک سینه نیست پی نبرد اندیشه بر بطلان احکام نفس سالها رفت از خود و تقویم ما پارینه نیست چند روزی شد به هستی ریشه پیداکردنت می توان کند از زمین کاین نخل پر دیرینه نیست بهر درد بینوایی صبرتسکین است و بس دست بر دل زن که دیگر دلق ما را پینه نیست سعد و نحس دهربیدل کی دهد تشویش ما همچو طفلان کار ما با شنبه و آدینه نیست بیدل دهلوی