بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۶۱: درگلشن هوسکه سراغگلیش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درگلشن هوس که سراغ گلیش نیست گریأس نوحه سربکند بلبلیش نیست آن ساز فتنه ای که تو محشر شنیده ای زیر و بم توگر نبود غلغلیش نیست دیدیم حسن ساختهٔ اعتبار جاه هرگاه بی نطاقه شود کاکلیش نیست یارب به حال مفلسی خواجه رحم کن بیچاره خربه عرض چه نازد جلیش نیست آزادگان ز فکر رعونت منزه اند باگردن آنکه ساز ندارد غلیش نیست صیادی هوس ، چقدر ننگ فطرت است شاهین حرص می پرد وچنگلیش نیست بر انفعال ، عشرت این بزم چیده اند تاشیشه سرنگون نشودقلقلیش نیست تدبیر رستگاری جاوید، نیستی ست این بحرغیرکشتی واژون پلیش نیست از قطره تا محیط وبال تعلق است بیدل خوش آنکه الفت جزووکلیش نیست بیدل دهلوی