بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۱: خواب رادر دیدهٔ حیران عاشق بار نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواب را در دیدهٔ حیران عاشق بار نیست خانهٔ خورشید را با فرش مخمل کار نیست عشق مختار است با تدبیر عقلش کار نیست این کنم یا آن کنم شایستهٔ مختار نیست شعلهٔ آواز ما در سرمه بالی می زند شمع را از ضعف رنگ ناله در منقار نیست حسن یکتایی وآغوش دویی، رهم است وهم تا تو از آیینه می یابی اثر دیدار نیست چارسوی دهر از شور زیانکاران پر است آنکه با خود مایه ای دارد درتن بازار نیست در حصول گنج دنیا از بلا ایمن مباش نقش روی درهمش جز پیچ وتاب مار نیست عبرت آیینه گیر، ای غافل از لاف کمال عرض جوهر جزخراش چهرهٔ اظهار نیست زین تعلقهاکه بر دوش تخیل بسته ایم آنچه از سر می توان واکرد جز دستار نیست آمد و رفت نفس دارد غبار حادثات جز شکستن کاروان موج را در بار نیست دل به ذوق وعدهٔ فرداست مغرور امل عشق گوید چشم واکن فرصت این مقدار نیست از هوا برپاست بیدل خانهٔ وهم حباب درلباس هستی ما جزنفس یک تارنیست بیدل دهلوی