بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۲۰: درپیچ و تابگیسوتا شانه را عروسیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درپیچ و تاب گیسوتا شانه را عروسی ست سیر سواد زنجیر دیوانه را عروسی ست بی گریه نیست ممکن تعمیر حسرت دل تا سیل می خرامد ویرانه را عروسی ست دریا گهر فروش است از آرمیدن موج گرآرزوبمیرد فرزانه را عروسی ست عیش و نشاط امکان موقوف غفلت ماست تا ما سیاه مستیم میخانه را عروسی ست فیضی نمی توان برد تا دل به غم نسازد آتش زن و طرب کن کاین خانه را عروسی ست دل را بهار عشرت ترک خیال جسم است گرسر برآرد از خاک این دانه را عروسی ست بازار وهم گرم است از جنس بی شعوری در بزم خوابناکان افسانه را عروسی ست از لطف سرفرازان شادند زبردستان در خندهٔ صراحی پیمانه را عروسی ست زان نالهٔ که زنجیر در پای شوق دارد فرزانه را ندامت ، دیوانه را عروسی ست در سینه ، بی خیالت ، رقص نفس محال است تا شمع جلوه درد پروانه را عروسی ست بیدل چرا نسوزم شمع وداع هستی زان شوخ آشنایش بیگانه را عروسی ست بیدل دهلوی