بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۲: غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست تو خود تویی به کجا رفته ای خیال تو چیست جهات دهر یک آغوش انس دارد و بس به جز سیاهی مژگان رم غزال تو چیست مبحیط عشق ندامت گهر نمی باشد جز این عرق که تو پیدایی انفعال تو چیست به عالم کروی ششجهت مساوات است چو آفتاب بقایت چه و زوال تو چیست به پیچ و تاب چو شمع از خودت برآمدنی درین حدیقه دگر ر بشهٔ نهال تو چیست مآل شاه و گدا ناامیدی ست اینجا شکستگی هوسی، چینی و سفال تو چیست گذشت عمر به پرواز وهم عنقایت دمی به خود نرسیدی که زیر بال تو چیست به روی پرتو مهر از خرام سایه مپرس تأملی که درین عرصه پایمال تو چیست جهان مطلقی از فهم خود چه می خواهی به علم اگر همه گردون شدی کمال تو چیست نبودی ، آمده ای ، نیستی و می آیی نه ماضیی و نه مستقبلی ست حال تو چیست به وهم چشمه چو آیینه خون مخور بیدل نمی برون نتراویده ای زلال تو چیست بیدل دهلوی