بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۷: چون شمع اگر خلق پس و پیشگذشتهست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شمع اگر خلق پس و پیش گذشته ست تا نقش قدم پا به سر خویش گذشته ست در هیچ مکان رام تسلی نتوان شد زین بادیه خلقی به دل ریش گذشته ست گر راهروی براثر اشک قدم زن هستی ست خدنگی که ز هرکیش گذشته ست شاید ز عدم گل کند آثار سراغی ز دشت غبار همه کس پیش گذشته ست هر اشک که گل کرد ز ما و تو به راهی ست این آبله ها بر سر یک نیش گذشته ست روز دو دگر نیز به کلفت سپری گیر زین پیش هم اوقاف به تشویش گذشته ست شیخان همه آداب خرامند ولیکن زین قافله ها یکدو قدم ریش گذشته ست آدمگری از ریش بیاموزکه امروز هر پشم ز صد خرس و بز و میش گذشته ست ی پیر خرف شرم کن از دعوی شوخی عمری که کمش می شمری بیش گذشته ست زین بحرکه دور است سلامت زکنارش آسوده همین کشتی درویش گذشته ست سرمایه هوایی ست چه دنیا و چه عقبا از هرچه نفس بگذرد از خویش گذشته ست بیدل به جهان گذران تا دم محشر یک قافله آینده میندیش گذشته ست بیدل دهلوی