بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۱: گردباد امروز در صحرا قیامت کاشتهست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گردباد امروز در صحرا قیامت کاشته ست موی مجنون بی سر و پاگردنی افراشته ست چون سحرگرد نفس بر آسمانها برده ایم بی طنابی خیمهٔ ما ناکجا برداشته ست در ازل آیینهٔ شرم دویی در پیش داشت مصلحت بینی که ما را جز به ما نگماشته ست تا قیامت حسرت دیدار باید چید و بس چشم مخموری در این ویرانه نرگس کاشته ست سرنوشت خویش تا خواندم عرقها کرد گل این خط موهوم یکسر نقطهٔ شک داشته ست قطره ای بودم .ولی از جسم خاکی بسته ام فرصت عمر اینقدر بر من غبار انباشته ست باد یکسر شکل عنقا خاک تصویر عدم طرفه تر این کادمی خود را کسی پنداشته ست ریشه واری در طلب مژگان سر از پا برنداشت عشق ما را در زمین شرم مطلب کاشته ست جز به صحرای عدم بیدل کجا گنجد کسی تنگی این عرصه در دل جای دل نگذاشته ست بیدل دهلوی