بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۶: سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست شمع تصویریم و اشک ما چکیدن آرزوست بسمل تسلیم هستی طاقت کوشش نداشت آن که ما را کرد محتاج تپیدن آرزوست دست و پایی می زند هرکس به امید فنا تا غبار این بیابان آرمیدن آرزوست پای تا سر کسوت شوق جنون خیزم چو صبح تا گریبان نقش می بندم دریدن آرزوست جلوه ای سرکن که بربندم طلسم حیرتی ازگلستان توام آیینه چیدن آرزوست ای ستمگر! منکر تسلیم نتوان . زیستن حسن سرکش نیز تا ابرو خمیدن آرزوست کیسه گاه زندگی از نقد جمعیت تهی ست خاک می باید شدن گر آرمیدن آرزوست آتشی کو، تا سپندم ترک خودداری کند ناله واری دارم و خلقی شنیدن آرزوست منزل اینجا نیست جز قطع امید عافیت ای ثمر از نخل بگذر گر رسیدن آرزوست وصل هم بیدل علاج تشنهٔ دیدار نیست دیده ها چندان که محو اوست دیدن آرزوست بیدل دهلوی