بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۰: غزال امن که الفت خیال مبهم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غزال امن که الفت خیال مبهم است به هرکجا نفسی گرد می کند رم اوست امل کجاست گر از فرصت آگهی باشد قصور فطرت ما بیش فهمی کم اوست حساب ملک بقا، با فنا نیاید راست به عالمی که غبار تو نیست عالم اوست ز فیض ظاهر امکان سراغ امن مخواه که صبح عافیت خلق رفتهٔ دم اوست درین بساط جنون شوکتان عریانی شکسته اند کلاهی که آسمان خم اوست غرور راست نیاید به قامت پیری شکستگی ست نگینی که باب خاتم اوست علاج کوری دل کن که در قلمرو رنگ به هر کجا نظری هست جلوه توأم اوست سراغ کعبه بیرنگیی دلم خون کرد که درگداز دو عالم زلال زمزم اوست مروّت آب شد ازشرم چشم قربانی که عید عشرت آفاق در محرم اوست کسی به صید نگاهت چه سحر پردازد که عکس موج خط سرمه رشتهٔ رم اوست به سینه عاشق بیدل جراحتی دارد که یادکاوش مژگان یار مرهم اوست بیدل دهلوی