بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۹: شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست کباب گلشن داغم که شعله شبنم اوست شکار ناز غزالی ست ، ناتوان دل من که رنگ دهر به فتراک بستهٔ رم اوست تو را به ملک ملاحت سزد سلیمانی از آن نگین تبسم که غنچه خاتم اوست به برق تیغ تو نازم که در بهار خیال هزار صبح تجلی مقابل دم اوست چه ممکن است ززلفت برون تپیدن دل که حسن هم ز اسیران حلقهٔ خم اوست ز تنگی دلم اندیشه می تپد در خون چگونه محشر غم در فضای مبهم اوست بهار خاک به این رنگ و بو چه امکان است نفس در آینهٔ ما هوای عالم اوست شهید تیغ که زین وادی خراب گذشت که شام و صبح هجوم غبار ماتم اوست هوای الفت بیگانه مشربی داریم قرار ما طلب او، نشاط ما غم اوست بهشت خرمی ماست مجمع امکان ولی چه سود که شخص مروت آدم اوست به چشم کم منگر بیدل ستمزده را که آبروی محبت به دیدهٔ نم اوست بیدل دهلوی