بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۸: بسکه اجزایم چمنپروردهٔ نیرنگ اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه اجزایم چمن پروردهٔ نیرنگ اوست گرهمه خونم به جوش شوخی آید رنگ اوست کوه تمکینش بود هرجا بساط آرای ناز نالهٔ دلهای بیطاقت شرار سنگ اوست جوهر آیینهٔ وحدت برون است از عرض هر قدر صافی تصورکرده باشی زنگ اوست عشق آزادست اما در طلسم ما و من آمد و رفت نفس تمهید عذر لنگ اوست بی محبت زندگانی نیست جز ننگ عدم خاک کن برفرق آن سازی که بی آهنگ اوست جذبهٔ عشقت شرار از سنگ می آرد برون من به این وحشت گر از خود برنیایم ننگ اوست عمرها شد حیرت ازخویشم به جایی می برد آه از رهروکه مژگان جاده و فرسنگ اوست حسن ازننگ طرف با جلوه نپسندید صلح خلوت آیینهٔ ما عرصه گاه جنگ اوست بر دلم افسون بی دردی مخوان ای عافیت شیشه ای دارم که یاد ناشکستن سنگ اوست کیست زین گلشن به رنگ وبوی معنی وارسد غنچه هم بیدل نمی داند چه گل در چنگ اوست بیدل دهلوی