بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۰: فردوس دل، اسیر خیال تو بودنست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فردوس دل ، اسیر خیال تو بودنست عید نگاه ، چشم به رویت گشودنست شادم به هجر هم که به این یک دم انتظار حرف لب توام ز تمنا شنودنست معراج آرزوی دو عالم حضور من یک سجده وار جبهه به پای تو سودنست یاد فنا مرا به خیال تو داغ کرد آه از پری که شیشه به سنگ آزمودنست آسان مگیر، دیدن تمثال ما و من زنگ نفس ز آینهٔ دل زدودنست سرها فتاده است دین ره به هر قدم از شرم پیش پا مژه ای خم نمودنست داغ فشار غفلت ما هیچکس مباد چشمی گشوده ایم که ننگ غنودنست این است اگر حقیقت اقبال ناکسی درحق ما عقوبت نفرین ستودنست در دفتر محاسبهٔ اعتبار ما بر هیچ یک دو صفر دگر هم فزودنست بیدل غبار ما ز چه دامن جدا فتاد بر باد رفته ایم و همان دست سودنست بیدل دهلوی