بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۵: صورت راحت نفور از مردمان عالمست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صورت راحت نفور از مردمان عالمست جلوه ننماید بهشت آنجا که جنس آدمست د ر نظر آهنگ حسرت در نفس شور ظلب ساز بزم زندگانی را همین زیر و بمست هر دو عالم در غبار وهم توفان می کند از گهر تا موج ، هرجا واشکافی بی نمست سایهٔ خود درس وحشت داده مجنون تو را چشم اهو را سواد خویش سرمشق رمست گر حیا گیرد هوس آیینه دار آبرو است چون هوا از هرزه گردی منفعل شد، شبنمست گرچه پیرم فارغ از انداز شوخی نیستم قامت خم گشته ام هم چشم ابروی خمست پادشاهی در طلسم سیر چشمی بسته اند کاسهٔ چشم گدا گر پر شود جام جمست با فروغ جعواه ات نظارگی را تاب کو رنگ گل چون آتش افروزد سپندش شبنمست در بنای حیرت از حسن تو می بینم خلل خانهٔ آیینه هم برپا به دیوار نمست تا نفس باقی ست ، ظالم نیست ، بی فکر فساد گوشه گیر فتنه می باشد کمان را تا دمست شعله هرجا می شود سرگرم تعمیر غرور داغ می خندد که همواری بنایی محکمست نامدا ریها گرفتاریست در دام بلا بیدل انگشت شهان را طوق گردن خاتمست بیدل دهلوی