بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۴۸: دل از بهار خیال توگلشن رازست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل از بهار خیال توگلشن رازست نگه به یاد جمالت بهشت پردازست خیال مرهم کافورگل فروش مباد به روی تیغ توام چشم زخم دل بازست توبرق جلوه ، نگه دشمنی ، کسی چه کند شکست آینهٔ حسن ، مستی نازست گداختم زتحیرکه چشم آینه هم بهار حسن تو را شبنم نظربازست می ام چو نکهت گل جوهر هواگردید هنوز شیشهٔ رنگم شکستن آغازست لبی که خنده در او خون شود لب میناست رگی که نیش به دل می زند رگ سازست سخاست نشئهٔ شهرت کرم نژادان را گشاده دامنی ابر، بال پروازست فریب عجز مخور ازپر شکستهٔ رنگ که درگرفتن پرواز چنگل بازست ز پیچ و تاب نفس سوز دل توان دانست زبان دود به اسرار شعله غمازست ندانم این همه حرف جنون که می کوبد که گوش حلقهٔ زنجیر ما پر آوازست توان ز بیخودی ام کرد سیر عالم حسن شهید عشقم و خونم قلمرونازست نهال گلشن قدر سخنوری بیدل به قدر معنی برجسته گردن افرازست بیدل دهلوی