بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۸: دل ز اوهام غبارآلودست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز اوهام غبارآلودست زنگ آیینهٔ آتش ، دودست عمرها شدکه چو موج گهرم بال پرواز قفس فرسودست طرف عجز غرور ست ابنجا سجده ها آینهٔ مسجودست معنی شهرت عنقا دریاب شور معدومی ما موجودست گر شوی محرم انجام طلب نقش پا آینهٔ مقصودست غنچه گل کن که درین عبرتگاه خنده را چاک گریبان سودست بر دل کس نخوری از دم سرد وعظ بی جا همه جا مردودست زخم دل ضبط نفس می خواهد غنچه را بستن لب بهبودست تشنه مردند، شهدان وفا آب شمشیر تو خون آلودست بیدل از هستی موهوم مپرس ساز بنیاد نفس نابودست بیدل دهلوی