بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۷: خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست اینقدرها برنمی دارد گرانی پشت دست شوکت ملک و ملک تا اوج اقبال فلک جمله پامال است هرگه می فشانی پشت دست تا کی از ترک کلاه آرایش اندیشیدنت معنیی دارد نه صورت آنچه خوانی پشت دست عمرها شد انتظار ضعف پیری می کشم تا زنم ازپیکر خم برجوانی پشت دست دعوی قدرت جهانی را زپا افکنده است پهلوانی ، بر زمین گر می رسانی پشت دست از بیاض چشم قربانی چه استغنا دمید کاین ورق افشاند برلفظ ومعانی پشت دست سعی آزادی حریف دامگاه وهم نیست تاکجاگیرد عیار پرفشانی پشت دست عهدهٔ کار ندامت بار دوشم کرده اند عمرها شد می گزم از ناتوانی پشت دست قطع آثار ندامت نیست ممکن زین بساط حرص دندان دارد و دنیای فانی پشت دست غیر استغنا علاج زحمت اسباب نیست پشت پایی گر نباشد، تا توانی پشت دست ازکفم بیدل نمی دانم چه گل دامن کشید کز ندامت کردم آخر ارغوانی پشت دست بیدل دهلوی