بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۴: گداز امن درین انجمن کم افتادست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گداز امن درین انجمن کم افتادست به خانه ای که تویی سقف آن خم افتادست ز سعی اگر همه ناخن شوی چه خواهی کرد گره به رشتهٔ تدبیر محکم افتادست مگر به سجده توان پیش برد ناز غرور که همچو شمع سر ازپا مقدم افتادست جهان تلاش لگدکوب یکدگر داره چو سبحه قافله ها درپی هم افتادست ازین قیامت توفان نفس مگوی و مپرس کجاست آدمی ، آتش به عالم افتادست مباد زان لب خامش سوال بوسه کنی غرور تیغ تغافل تنک دم افتادست فناست آنچه ز علم و عیان به جلوه رسید هنوز صورت انجام مبهم افتادست ز نقش پا به جبین وارسید ونوحه کنید نگین ماست که یکسر ز خاتم افتادست یکی است پست و بلند بنای هستی ما به خاک ، سایهٔ نقش قدم کم افتادست سراغ وحشت فرصت ز اشک ماگیرید سحر ز باغ گذشته ست شبنم افتادست صبا درین چمن از غنچه ها نقاب مدر سر همه به گریبان ماتم افتادست کباب آتش بی دردی ام مکن یارب به حق دیده بیدل که بی نم افتادست بیدل دهلوی