بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۲: نه دیر مانع و نیکعبه حایل افتادست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه دیر مانع و نی کعبه حایل افتادست ره خیال تو در عالم دل افتادست فسون عشق به جام نیاز، ناز چه ریخت که حسن سرکش و آیینه غافل افتادست حساب سایه و خورشید تا ابد باقیست ادب پرستی و دیدار مشکل افتادست چه وانمایدم این هستی عدم تمثال ندیدن آینه ای در مقابل افتادست در آن مقام که عدل کرم به عرض آید بریدنیست زبانی که سایل افتادست ترددی که در او مزد راحت است کجاست نفس در آتش پرواز بسمل افتادست ز بس غبار که دارد طبیعت امکان سفینه در دل دریا به ساحل افتادست بلای کج روی ات را کسی چه چاره کند که هرزه گردی و رختت به منزل افتادست چگونه حسن به صد رنگ جلوه نفروشد که جای آینه در دست او دل افتادست به آن بضاعت عجزم که گاه بسمل من به جای خون عرق از تیغ قاتل افتادست به کلفت دل مأیوس من که پردازد هزار آینه زین رنگ درگل افتادست کدام ناله ، چه دل ، بیدل آن قدر دانم که حیرتی به خیالی مقابل افتادست بیدل دهلوی