بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۸: برکمرتا بهله آنترک نزاکت مست بست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برکمرتا بهله آن ترک نزاکت مست بست نازکی در خدمت موی میانش دست بست بگذر از امید آگاهی که در صحرای وهم چشم ماکردی که خواهد تا ابد ننشست بست خاک بر سرگرد خلقی را غرور بام و در نقش پا بایست طاق این بنای پست بست هرزه فکر حرص مضمونهای چندین آبله تا به دامان قناعت پای ما نشکست بست شمع خاموشیم دیگر ناز رعنایی کراست عهد ما با نقش پارنگی که ازرو جست بست قطره واری تا ازین دریا کشی سر بر برکنار بایدت چون موج گوهر دل به چندین شست بست بی زیان از خجلت اظهار مطلب مرده ایم باید از خاکم لب زخمی که نتوان بست بست یاد چشم او خرابات جنون دیگر است شیشه بشکن تا توانی نقش آن بدمست بست هیچکس بیدل حریف طرف دامانش نشد شرم آن پای حنایی عالمی را دست بست بیدل دهلوی