بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۹: آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است برق در اول پرواز، نفس سوخته است چه خیال است دل از داغ ، تسلی گردد اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است گفتگو آینه پرداز محبت نشود به نفس هیچ کس این شعله نیفروخته است از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است ذره ای نیست که خورشیدنمایی نکند گرد راهت چه قدر آینه اندوخته است نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل وصفها ساخته وما ومن آموخته است پاس اسرار محبت به هوس ناید راست شمع بر قشقه وزنارچها سوخته است ای نفس مایه ، دکانداری هستی تا چند آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است گرنه شاگرد جنون است دل بیدل ما ابجد چاک گریبان زکه آموخته است بیدل دهلوی