بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴۳: دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است قطره را از خودگستن دل به دریا بستن است سبحهٔ من ناله را با عقد دل پیوستن است همجو مژگان سجده ام چشم از دو عالم بستن است تا توانی گاهگاهی بی تکلف زیستن زین تعلقها که داری اندکی و ارستن است با درشتان جز به ترک راستی صحبت مخواه نقش را بی کج نهادی با نگین ننشستن است عافیت احرامی عشاق ، سعی نارساست شعله ها را داغ گشتن نقش راحت بستن است در گلستان خرام او، ز هر نقش عدم رنگ و بوی گل کمین ساز ادای جستن است الفت بعد از جدایی سخت محکم می شود رشته را پیوند دشوار است تا نگسستن است گر تامل محرم سامان این دریا شود از تهی دستی گهر همچون حباب آبستن است تاکی ای بیدرد دل را خوار خواهی دشتن شیشهٔ دری ه بر سنگش زدن نشکستن است سعی بیدردان به باد هرزه گردی می رود موج خو ن شو ، ای نفس گر با دلت پیوستن است همچو دریا بیدل آسان نیست کسب اعتبار درخور امواج اینجا رو به ناخن خستن است بیدل دهلوی