بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۲: شعله ها در گرم جوشی، داغ آه سرد ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شعله ها در گرم جوشی ، داغ آه سرد ماست نغمه هم حسرت غبار ناله های درد ماست خاک تمکین آشیان حیرت آن جلوه ایم لنگر دامان چندین دشت وحشت گردماست حال دل صد گل ز چاک سینهٔ ما روشن است صد سحر بوی جگر در رهن آه سرد ماست بسکه در دل مهرهٔ شوق سویدا چیده ایم ازکواکب چرخ هم داغ بساط نردماست عضوعضوماجراحت زار حسرتهای اوست هر دلی کز باد الفت خون شود همدرد ماست آفتابی در سواد یأس غربت گو مباش خاک بر سریختن ، صبح دل شبگرد ماست مشت خاشاکی ز دشت ناکسی گل کرده ایم حسرت برق ، آبیار طبع غم پرورد ماست دام هستی نیست زنجیری که نتوان پاره کرد اینقدر افسردگی از همت نامرد ماست سایهٔ مژگان همان بر دیده ها پبنده است آنچه نتوان ریختن جز بر سر ما گرد ماست با غبار وهمی از هستی قناعت کرده ایم خاک باد آورده ی ماگنج بادآورد ماست تا کجا خواهی عیار دفتر مجنون گرفت نُه سپهر بی سر وپا نسخهٔ یک فرد ماست پرتوشمع است بیدل خلعت زرین شب بزم سودا، فرش اگر دارد، ز رنگ زرد ماست بیدل دهلوی