بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ستم شریک من یاس خوشدن ستم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ستم شریک من یاس خوشدن ستم است حریف عذر هزار آرزو شدن ستم است دلی ست در بغلت بو کن و تسلی باش چو آهوان ز هوا نافه جو شدن ستم است مرا به حیرت آیینه رحم می آید طرف به این همه زشت و نکو شدن ستم است فنا نگشته ز تنزیه شرم باید داشت به رنگ بال نیفشانده بو شدن ستم است ز حرص ذلت حاجت به هیچ در مبرید به شرم تشنه لب آبرو شدن ستم است ز بس گداخته ام از نظر نهان شده ام هنوزپیش میان تو مو شدن ستم است به سجده خاک شو و محو یک تیمم باش عرق فروش دوام وضو شدن ستم است دل آب می شود از نام وصل خاموشم ادب پیام حدیث مگو شدن ستم است به کارگاه عناصر دماغ می سوزم چراع خیره سر چارسو شدن ستم است به هجر زنده ام آیینه پیش من مگذار جدا ز یار به خود روبه رو شدن ستم است ز خویش درنگذشته ست هیچکس بیدل به وهم دور مرو برمن اوشدن ستم است بیدل دهلوی