بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۲۲: خندهصبحیستکه در بندگریبانگل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنده صبحی ست که در بندگریبان گل است عیش موجی ست که سرگشتهٔ توفان گل است غنچه را بوی دل افزا سخن زیرلبی ست خلق خوش ابجد طفلان دبستان گل است محو رنگینی گلزار تماشای توام از نگه تا مژه ام عرض خیابان گل است بسکه صد رنگ جنون زنده شد ازبوی بهار دم عیسی خجل از جنبش دامان گل است درگلستان وفاسعی کسی ضایع نیست رنگ هم گر رود از خود پی سامان گل است عالمی چشم به گرد رم ما روشن کرد دم صبح ، آینه پرداز چراغان گل است ای خوش آن دیده که درانجمن ناز و نیاز بال بلبل به نظر دارد و حیران گل است دور بیهوشی ما را قدحی لازم نیست گردش رنگ همان لغزش مستان گل است غنچه سان غفلت ما باعث جمعیت ماست ورنه بیداری گل خواب پریشان گل است ماتم و سور جهان آینهٔ یکدگرند مقطع آه سحر مطلع دیوان گل است دیده ای واکن و نیرنگ تحیر دریاب این گلستان همه یک زخم نمایان گل است بیدل ازیاد رخش غوطه به گلشن زده ایم سر اندیشهٔ ما محوگریبان گل است بیدل دهلوی