بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۵: بسکهدشت از نقشپایلیلی ما پرگل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه دشت از نقش پای لیلی ما پرگل است گرباد از شور مجنون آشیان بلبل است حسن خاموش از زبان عشق دارد ترجمان سرو مینا جلوه راکوکوی قمری قلقل است بسکه مضمون نزاکت صرف سرتاپای اوست گرکف دستش خطی دارد رگ برگ گل است در خراش زخم عرض رونق دل دیده ام چشمهٔ آیینه را جوهر هجوم سنبل است نیست کلفت تن به تشریف قناعت داده را غنچه را صد پیرهن بالیدن ازیک فرگل است آدمی را برلباس صوف واطلس فخرنیست دیده باشی این قماش اکثر ستوران را جل است همچو عمری سرو هم از بند غم آزاد نیست حسن و عشق اینجا به پا زنجیرو برگردن غل است با قد خم گشته از هستی توان آسان گذشت کشتی ات گر واژگون گردد در این دل با پل است بعد مردن هم نی ام بی دستگاه میکشی سیف خاک من از نقش قدم جام مل است بیدل از خلقندخوبان چمن صیاد دل شاهدگل را همان آشفتن بوکاکل است بیدل دهلوی