بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۰: دل مضطرب یأس و نفس ناله به چنگ است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل مضطرب یأس و نفس ناله به چنگ است دریاب که خون رگ ساز تو چه رنگ است تا راه سلامت سپری محو عدم باش آسودگی شیشه همان در دل سنگ است آیینه به صیقل زن اگر حوصله خواهی در قلزم تحقیق صفای تو نهنگ است هر گه مژه واشد چو شرر رفته ای از خویش از چشم به هم بسته شتاب تو درنگ است دل تا به کی از ضبط نفس آب نگردد بر سنگ هم از جوش شرر قافیه تنگ است از وحشت این بزم به عشرت نتوان زیست هرچند چراغانش کنی پشت پلنگ است ایمن مشو از خواهش خون ناشده در دل موجی که به گوهر نخزیده ست نهنگ است ای ناله مبادا به خیالم روی از خویش چون اشک دماع تپشم شیشه به چنگ است در یاد توام نیست غم ازکلفت امکان گردی که بود در ره گلشن همه رنگ است آنجا که فضولی رم نخجیر مراد ست از کیش ادب آن که نجسته ست خدنگ است کفری بتر از غفلت خودبینی ما نیست در عالم دین پیشگی آیینه فرنگ است بیدل شررم نازتعین چه فروشد ما و سرتسلیم که عمری ست به سنگ است بیدل دهلوی