بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۶: بسکه امشب بیتوام سامان اعضا آتش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه امشب بی توام سامان اعضا آتش است گر همه اشکی فشانم تا ثریا آتش است شوخی آهم به دل سرمایهٔ آرام نیست سوختن صهباست نرمی راکه مینا آتش است همچو خورشید از فریب اعتبارما مپرس چشمهٔ ما را اگر آبی ست پیدا آتش است بی تو چون شمعی که افروزند بر لوح مزار خاک بر سرکرده ایم و بر سر ما آتش است جوهر علوی ست از هر جزوسفلی موجزن سنگ هم با آن زمینگیری سراپا آتش است شاخ ازگلبن جدا، مصروف گلخن می شود زندگی با دوستان عیش است و تنهاآتش است روسیاهی ماند هرجا رفت رنگ اعتبار درحقیقت حاصل این آبروها آتش است با دو عالم آرزو نتوان حریف وصل شد ما به جایی خار وخس بردیم کانجا آتش است نیست سامان دماغ هیچکس جز سوختن ما همه سرگرم سوداییم و سودا آتش است نشئهٔ صهبا نمی ارزد به تش بش خمار درگذر امروز از آبی که فردا آتش است گریه گر شد بی اثر از نالهٔ ما کن حذر آب ما خون گشت اما آتش ما آتش است نیست جز رقص سپند آیینه دار وجد خلق لیک بیدل کیست تا فهمدکه دنیا آتش است بیدل دهلوی