بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۵: ز دستگاه جنون راز همتم فاش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دستگاه جنون راز همتم فاش است که جوش آبله ام هر قدم گهر پاش است حصول کار امل نیست غیر خفت عقل برای دیگ هوس خامی طمع آش است غبارکلفت ازببن مبیهمانسرا نرود که طبع خلق فضول و زمانه قلاش است چو صبح بسخه فروش ظهور آفاقیم ز چاک سینهٔ ما رازنه فلک فاش است نگارخانهٔ حیرت به دیدن ارزانی خیال موی میان تو کلک نقاش است جهانیان همه مست شکست یکدگرند هجوم موج درین بحر گرد پرخاش است ز غارت ضعفا مایه می برد ظالم زپهلوی خس و خاشاک شعله عیاش است کدام شعله که آخر به خاک ره ننشست بساط رنگ جهان را شکست فراش است همین به زندگی اسباب دام آفت نیست به خاک نیز، کفن ، خضر راه نباش است حصار جهل بود دستگاه ما بیدل همان به چنگل خود آشیان خفاش است بیدل دهلوی