بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۸: رزق، خلوتگه اندیشهٔ روزیخوار است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رزق ، خلوتگه اندیشهٔ روزی خوار است دانه هرگاه مژه بازکند منقار است قطرهٔ ما نشد آگاه تامل ، ورنه موج این بحر گهرخیز گریبان زار است الفت جسم صفای دل ما داد به زنگ آب این آینه یکسر عرق گلکار است طرف دامان تعلق ز خراش ایمن نیست مفت دیوانه که صحرای جنون بی خار است از کج اندیشی دل وضع جهان دلکش نیست غم تمثال مخور آینه ناهموار است بر تعین زده ای زحمت تحقیق مده سر سودایی سامان به گریبان بار است در بهاری که سر و برگ طرب رنگ فناست دست بر سر زدنت به زگل دستار است ادب آموز هوستازی غفلت پیری ست سایه را پای به دامن ، ز خم دیوار است رنگها بال فشان می رود و می آید این چمن عالم تجدید کهن تکرار است ای ندامت مد د ی کز غم اسباب جهان دست سودن هوسی دارد و پُر بیکار است بیدل از زندگی آخر نتوان جان بردن رنگ این باغ هوس آتش بی زنهار است بیدل دهلوی