بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۹: خاک غربتکیمیای مردم نیک اختر است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خاک غربت کیمیای مردم نیک اختر است قطره درگرد یتیمی خشک چون شدگوهراست موج شهرت درکمین خامشی پر می زند مصرع برجسته آهنگی زتار مسطراست زشتی اعمال دارد برق نفرین در بغل شاهد حسن عمل را جوش تحسین زیور است منصب گوهرفروشی نیست مخصوص صدف هر نوایی کز لب خاموش جوشدگوهر است از مآل جستجوهای نفس آگه نی ام اینقدر دانم که سیر شعله تا خاکستر است مهر خاموشی ست چون آیینه سرتا پای من گر به عرض گفتگوآیم زبانم جوهر است این معما جز دم تیغ تو نگشایدکسی کز هزاران عقده ام یک عقدهٔ سودا، سر است می خروشد عشق واز هم می گدازد پیکرم نعرهٔ شیر، این نیستان را، به آتش رهبر است گر مرا اسباب پروازی نباشدگو مباش طایر رنگم ، شکست خاطرم ، بال و پر است همچو شبنم در طلسم دامگاه این چمن مرغ ما را فیض آب و دانه ازچشم تر است راحت جاوید فقر از جاه نتوان یافتن خاک ساحل قیمت خودگر شناسدگوهر است کعبه جو افتاد شوخیهای طاقت ورنه من هرکجا از پا نشینم آستان دلبر است جوش دانش اقتضای صافی دل می کند خانهٔ آیینه را جاروب زلف جوهر است مرگ را در طینت آسوده طبعان راه نیست آتش یاقوت بیدل ایمن از خاکستر است بیدل دهلوی