بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۷: یا رب امشب آن جنون آشوب جان و دل کجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یا رب امشب آن جنون آشوب جان و دل کجاست آن خرام نازکو، آن عمر مستعجل کجاست زورقی دارم ، به غارت رفتهٔ توفان یاس جز کنار الفت آغوشش دگر ساحل کجاست تا به س تهمت نصیب داغ حرمان زیستن آن شررخویی که می زد آتشم در دل کجاست جنس آثار قدم آنگه به بازار حدوث پرتو شمعی cکه من دارم درین محفل کجاست از تپیدن های دل عمریست می آید به گوش کای حریفان آشیان راحت بسمل کجاست غیر جو افتاده ای ، ای غافل از خود شرم دار جز فضولیهای تو در ملک حق باطل کجاست آبیاریهای حرص اوهام خرمن می کند هرکجاکشتی نباشد جلوه گر حاصل کجاست چون نفس عمریست در لغزش قدم افشرده ایم دل اگر دامن نگیرد در ره ما گل کجاست بی نقابی برنمی دارد ادبگاه وفا شرم لیلی گر نپوشد چشم ما محمل کجاست احتیاج ما تماشاخانهٔ اکرام اوست رمز استغنا تبسم می کند سایل کجاست معنی ایجادیم از نیرنگ مشتاقان مپرس خون ما رنگ حنا داردکف قاتل کجاست شب به ذوق جستجوی خود در دل می زدم عشق گفت : این جا همین ماییم و بس بیدل کجاست بیدل دهلوی