بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۳: زبان چو کج روش افتد جنون بد مست است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان چو کج روش افتد جنون بد مست است قط محرف این خامه تیغ در دست است زخلق شغل علایق حضورمردن برد جدا افتاد سر از تن به فکر پابست است جهان چو معنی عنقا به فهم کس نرسید که این تحیر گل کرده نیست یا هست است کمان همت وارسته ناوکی داری ز هرچه درگذری حکم صافی شست است به زیرچرخ مشو غاقل ازخم تسلیم ز خانه ای که تو سر برکشیده ای پست است به گوش عبرت ازپن پرده می رسد آواز که نقش طاقچهٔ رنگ پر تنک بست است کشاکش نفس از ما نمی رود بیدل درین محیط همه ماهی ایم و یک شست است بیدل دهلوی