بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۸: تیرهبختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تیره بختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است سرمهٔ لاف جهان گل کردن دود شب است احتیاج ما سماجت پیشهٔ اظهار نیست آنچه ماگم کرده ایم از عرض مطلب ، مطلب است تا چکیدن اشک را باید به مژگان ساختن چون روان شد درس طفل ما برون مکتب است من کی ام تا در طلب چون موج بربندم کمر یک نفس جانی که دارم چون حبابم برلب است رنج مهمیزی نمی خواهد سبک جولانی ام همچو بوی گل همان تحریک آهم مرکب است امتحان کردیم در وضع غرور آرام نیست شعله ازگردنکشی سرگشتهٔ چندین تب است کینه اندوزی ندارد صرفهٔ آسودگی عقدهٔ دل چون به هم پیوست نیش عقرب است بی نیازان را به سیر و دور اخترکار نیست آسمان اوج همت سیر چشم ازکوکب است طاعت مستان نمی گنجد به خلوتگاه زهد دامن صحرا مصلای نماز مشرب است موج این دریا تکلف پرورگرداب نیست طینت آزاد بیرون تاز وهم مذهب است دل به صد چاک جگرآغوش فیضی وانکرد صبح ما غفلت سرشتان شانهٔ زلف شب است همچو عکس آیینه زار دهر را سرمایه ام رفتن رنگم تهی گردیدن صد قالب است ناله ام بیدل به قدر دود دل پر می زند نبض را گر اضطرابی هست درخوردتب است بیدل دهلوی