بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۵: نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلتزاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلت زاست همین نفس که تواش صید الفتی دنیاست کسی ستمکش نیرنگ اتحاد مباد تو بیوفا نه ای اما جدایی تو بلاست جنون پیامی اوهام داغ یاسم کرد امید می تپد و نامه در پر عنقاست به وهم نشئهٔ آزادگی گرفتاریم چو صبح آن چه قفس موج می زند پر ماست به خاک میکده اعجاز کرده اند خمیر ز دست هرکه قدح گل کند ید بیضاست چمن ز بندگی حسن اگر کند انکار خط بنفشه گواه ، مهر داغ لاله بجاست حجاب پرتو خورشید سایه می باشد چه جلوه ها که نه در غفلت تو ناپیداست عنان لغزش ما بیخودان که می گیرد؟ چو اشک وحشت ما را هجوم آبله پاست تو ساکنی و روان است اراده مطلق به هر کنار که کشتی رود قدم دریاست کجاست غیر جز اثبات ذات یکتایی تویی در آینه دارد منی که از تو جداست همین تو،هم وجدان دلیل محرومیست که تو نیافتنی و نیافتن همه راست ز دستگیری خلق اینقدر زمینگیرم عصا گر نتوان یافت می توان برخاست ز بس گذشته ام از عرض کارگاه هوس به خود گرم نظر افتد نگاه رو به قفاست مگیر دامن اندیشهٔ دگر بیدل که دست باده کشان وقف گردن میناست بیدل دهلوی