بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۵: غفلت از عاقبت عقوبتزاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غفلت از عاقبت عقوبت زاست سیلی انجام بیخبر ز قفاست از ستمگر چه ممکن است ادب شعله را سر به جیب پا به هواست موی مژگان ز هم نمی گذرد پاس آداب شرط اهل حیاست حیف رویی که از می افروزد عالمی غازه خواه رنگ حناست دامن دل گرفته ایم همه خون مستان به گردن میناست پی سپر سبزه بهار توام شوخی از طینتم نیاید راست تا ترم شرمسار پابوسم چون شدم خشک عذر خاک رساست درد عشقیم در کجا گنجیم دل دو روزی خیال خانهٔ ماست پیر گشتی دل از جهان بردار دست و پاهای خشک مانده عصاست مجلس آرای امتیاز مباش شمع انگشت زینهار بقاست نیستی آمد آمدی دارد صبح امروز خندهٔ فرداست حسرت اسم بی مسما چند عافیت گفتگوست ورنه کجاست خاک ناگشته هیچ نتوان شد نیستی ، طالع آزماییهاست شرم دار از فضولی حاجت لب اظهار پشت پای حیاست ای ز خود غافلان خبر گیرید در ته خاک بیکسی تنهاست فقر کو تا غنا کنیم ایجاد آبیار کرم ، نیاز گداست بیدل از آبرو گذشتن نیست از حیا غافلی ، عرق دریاست بیدل دهلوی