بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۴: یاد وصلی کردم آغوش من دیوانه سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد وصلی کردم آغوش من دیوانه سوخت لاله سان از گرمی این می دل پیمانه سوخت ناله ها رفت از دل و احرام آزادی نبست پرتو خود را در اول شمع این کاشانه سوخت وقت رندی خوش که در ماتمسرای اعتبار خرمن هستی چو برق از خنده ی مستانه سوخت دور دار از زلفش ای مشاطهٔ گستاخ ، دست آتش این دود نزدیک است خواهد شانه سوخت عشق هرجا در خیال مجلس آرایی نشست هر دو عالم در چراغ کلبهٔ دیوانه سوخت ما نه تنها در شکنج جسم گردیدیم خاک ای بسا گنجی که نقد خویش در ویرانه سوخت اضطراب حال دل ، ما را به حیرت داغ کرد آتش این خانه رخت ما برون خانه سوخت دود هم دستی به دامان شرار ما نزد آخر از بی ریشگی در مزرع ما دانه سوخت تا سواد سطری از رمز وفا روشن شود صد نفس باید به تحقیق پر پروانه سوخت عالمی بیدل به حرف یکدگر آرام باخت غفلت ما هم دماغ خواب در افسانه سوخت بیدل دهلوی