بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۳: هرکجا گلکرد داغی بر دل دیوانه سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکجا گل کرد داغی بر دل دیوانه سوخت این چراغ بیکسی تا سوخت در ویرانه سوخت عالم از خاکستر ما موج ساغر می زند چشم مخمور که ما را اینقدر مستانه سوخت حسن یک مژگان نگه را رخصت شوخی نداد شمع این محفل تپشها در پر پروانه سوخت مژده وصل تو شد غارتگر آسایشم خواب در چشمم همان شیرینی افسانه سوخت وضع دنیا هیچ بر دیوانه تاثیری نکرد بیشتر این برق عبرت خرمن فرزانه سوخت داغ دل شد رهنمای کوه و هامون لاله را سر به صحرا می زند هر کس متاع خانه سوخت برق ناموس محبت را چو داغ آیینه ام من به خاکسترنشستم گر دل بیگانه سوخت مستی چشم تو را نازم که برق حیرتش موج می را چون نگه در دیدهٔ پیمانه سوخت بس که خوبان را ز رشک جلوه ات داغ است دل می توان از آتش سنگ صنم بتخانه سوخت دور چشم بد زیانکار زمین الفتم مزرعی دارم که باید چون سپندم دانه سوخت آرزوها در نفس خون کرد استغنای دل ناله در زنجیر از تمکین این دیوانه سوخت بسمل آن طایرم بیدل که در گلزار شوق چون شرار از گرمی پرواز بی تابانه سوخت بیدل دهلوی