بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۸: بسکه برق یأس بنیاد من ناکام سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه برق یأس بنیاد من ناکام سوخت می توان از آتش سنگ نگینم نام سوخت الفت فقر از هوسهای غنایم بازداشت خاک این ویرانه در مغزم هوای بام سوخت شعلهٔ جواله ننگ آلود خاکستر نشد گرد خودگردیدنم صد جامهٔ احرام سوخت داغ سودای گرفتاری بهشتی دیگر است عالمی در بال طاووسم به ذوق دام سوخت کاش از اول محرم اسرار مطلب می شدم در مزاج ناله ام سعی اثر بدنام سوخت چشم محروم از نگاهم مجمر یأس است و بس داغ بی مغزی مرا در پردهٔ بادام سوخت هرزه تازیهای جولان هوس از حدگذشت بعد ازین همچون نفس می بایدم ناکام سوخت وحشت عمر از نواهای ازل یادم نداد گرمی رفتار قاصد جوهر پیغام سوخت صد تمنا داغ شد از عجزپرواز نفس آتش نومیدی این شعله ما را خام سوخت ای شرار سنگ جهدی کن ز افسردن برآ بیش ازین نتوان به داغ منت آرام سوخت کرد نومیدی علاج چشم زخم هستی ام عطسهٔ صبحم سپندی در دماغ شام سوخت بیدل از مشت شرار ما به عبرت چشمکی ست یعنی آغازی که ما داریم بی انجام سوخت بیدل دهلوی