بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۶: عشق از خاکمنآن روزکه وحشت میبیخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق از خاک من آن روزکه وحشت می بیخت رفت گردی ز خود و آینه حیرت می ربخت رفته ام از دو جهان بر اثر وحشت دل یارب این گرد به دامان که خواهد آویخت رم فرصت سبب قطع امید است اینجا تار سازم ز پریشانی این نغمه گسیخت چشم عبرت ز پریشانی حالم روشن هیچکس سرمه به کیفیت این گرد نبیخت اشک بیتابم و از شوق سجودت دارم آنقدر صبرکه با خاک توانم آمیخت هر قدم در طلب وصل دچار خویشم شوق او آینه ها بر سر راهم آویخت جیب هستی قفس چاک وبال است اینجا عافیت کسوت آن پنبه که در شعله گریخت زین بیابان سر خاری نشد از من رنگین پای خوابیده ی من آب رخ آبله ریخت یک قلم عرصهٔ تسلیم فناییم چو صبح بیدل از ما به نفس نیز توان گرد انگیخت بیدل دهلوی