بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۶: فیض حلاوت از دل بیکبر وکین طلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فیض حلاوت از دل بی کبر وکین طلب زنبوررا ز خانه برآرانگبین طلب بی پرده است حسن غنا در لباس فقر دست رسا زکوتهی آستین طلب دل جمع کن ز بام و در عافیت فسون آسودگی ز خانه به دوشان زین طلب پشمینه پوش رو به فسردن سرای شیخ! فصل شتا محافظت ازپوستین طلب دست طلب به هرچه رسد مفت عجزگیر دور است آسمان ، تو مراد از زمین طلب گلهای این چمن همه در زیر پای توست ای غافل از ادب نگه شرمگین طلب زین جلوه هاکه در نظرت صف کشیده است آیینه داری نفس واپسین طلب عمر از تلاش باد به کف چون نفس گذشت چیزی نیافت کس که بیرزد به این طلب دل درخور شکست به اقلیم انس تاخت چینی همان به جادهٔ مو رفت چین طلب شبنم وصال گل طلبید آب شد زشرم از هرکه هرچه می طلبی اینچنین طلب این آستان هوسکدهٔ عرض ناز نیست شاید به سجده ای بخرندت ، جبین طلب بیدل خراش چهرهٔ اقبال شهرت است عبرت زکارخانهٔ نقش نگین طلب بیدل دهلوی