بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۵: وقت پیری شرم دارید از خضاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت پیری شرم دارید از خضاب مو، سیاهی دیده است اینجابه خواب چشم دقت جوهری پیداکنید جز به روزن ذره کم دید آفتاب اعتبار ات آنچه دارد ذلت است تاگهرگل کرد رفت از قطره آب چشم بستن رمز معنی خواندن است نقطه می باشد دلیل انتخاب جمع علم افلاس می آرد نه جاه بیشترها پوست می پوشدکتاب زبن بهارت آنچه آید در نظر عبرتی گردیده باشد بی نقاب سوزعشقی نیست ورنه روشن است همچو شمعت پای تا سر فتح باب جز روانی نیست در درس نفس سکته می خواند ز لکنت شیخ و شاب انفعالم خودنمایی می کند غم ندارد در جبین موج سراب فرع از بس مایل اصل خود است شیشه را انگور می داند شراب فرصت از خودگذشتن هم کم است یک عرق پل بر نفس بند ای حباب از مکافات عمل غافل مباش آتش ایمن نیست از اشک کباب ما و من بی نسبت است آنجاکه اوست با کتان ربطی ندارد ماهتاب آن شکارافکن به خونم تر نخواست چشم و مژگان بود فتراک و رکاب بیدل استغنا همین یأس است و بس دست بردار از دعای مستجاب بیدل دهلوی