بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۷: بسکه دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب رنگ نخجیر تو می گردد ز پهلوی کباب ناز اگرافسون نخواند مانع آن جلوه کیست در بنای وهم غیرآتش زن وبرخود بتاب جام نرگس گرمی شبنم به شوخی آورد پیش چشمت نیست غیر از حلقهٔ چشم پر آب در مقامی کز تماشایت گدازد هستی ام عرض خجلت دارد ایجاد عرق از آفتاب واصلان را سودها باشد ز اسباب زیان قوت پرواز می گیرد پر ماهی از آب از نشان و نام ما بگذر، خیالی پخته ایم خاتم گرداب نقشی نیست غیر از پیچ و تاب در عدم بیکاری ما شغل هستی پیش برد صنعت اوهام کشتی راند در موج سراب رفتم از خود آنقدرکان جلوه استقبال کرد گردش رنگم فکند آخر ز روی او نقاب ازگداز من عیار عشق می باید گرفت درعرق دارد جبین تا چشمهٔ خورشید، آب حسن و عشقی نیست اینجا با چه پردازدکسی خانهٔ لیلی سیاه و وادی مجنون خراب زندگی در قدر جمعیت نفهمیدن گذشت ای شعورت دورباش عافیت لختی بخواب عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت ساخت بیدل علمهای بی عمل ما راکتاب بیدل دهلوی